به نام حضرت دوست که هر چه داریم از اوست
ادبیات ما مزین به اشعاری است که در حمد وستایش خدا سروده شده اند پیامبراکرم (ص) انجام کاری را که بدون ذکر و نام خدا آغاز می شوند ابتر معرفی می کند . معصومین نیز مقام و منزلت معلم و پدر و مادری را که انسانها را با ذکر( بسم الله الرحمن الرحیم ) آشنا می کنند بسیاروالا می دانند لذا شایسته است همکاران گرامی کلام خود را با اشعاری که ستایش و نام خدا را در بردارند عجین نمایند تا حلاوت آن بیشتر شود.
بسم الله الرحمن الرحیم هست کلید در گنج حکیم ( نظامی )
بسم الله الرحمن الرحیم هست سر آغاز الف لام میم ( محمود عیانی )
بسم الله الرحمن الرحیم ذکرکن ای دوست که باشی سلیم ( محمود عیانی )
بسم الله الرحمن الرحیم باغ دل آدمیان را نسیم
بسم الله الرحمن الرحیم مصرع برجسته نثر قدیم
بسم الله الرحمن الرحیم غنچه سر بسته راز حکیم
بسم الله الرحمن الرحیم هست صلائی سر خوان کریم ( جامی )
بسم الله الرحمن الرحیم اعظم اسمای علیم حکیم ( جامی )
بسم الله الرحمن الرحیم هست نمک برسرخوان کریم (معراج الدین واصف)
بسم الله الرحمن الرحیم آیت الطاف خدای کریم ( سید محمود آزاد )
بسم الله الرحمن الرحیم نص صحیح است وکلام حکیم ( خوانساری )
بسم الله الرحمن الرحیم طائر فرخنده ی وحی قدیم ( محب علی خان )
بسم الله الرحمن الرحیم کعبه ی جان و دل اهل نعیم ( عبد الرئوف وحید )
بسم الله الرحمن الرحیم حرف نخست است ز نظم حکیم
گوهر یک دانه ی درج قدیم نغمه ی مرغان ریاض قدیم
هست ز گلزار الهی شمیم مخزن الاسرار خدای کریم ( عبدالعلیم عاصم )
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد ( فردوسی )
ای نام تو بهترین سر آغاز بی نام تو نامه کی کنم باز ( نظامی )
به نام آن که هستی نام ازاو یافت فلک جنبش زمین آرام ازاو یافت
فلک بر پای دار و انجم افروز خرد را بی میانجی حکمت آموز ( نظامی )
به نام آن که گنج جسم و جان ساخت طلسم گنج جان هر دو جهان ساخت ( عطار )
به نام کردگار فرد بی چون که ما را از عدم آورد بیرون ( عطار )
به نام آن که جان را نور دین داد خرد را در خدا دانی یقین داد ( عطار )
به نام خدائی که جان آفرید سخن گفتن اندر زبان آفرید ( سعدی )
اول دفتر به نام ایزد دانا صانع و پروردگار حی توانا ( سعدی )
به نام آن که جان را فکرت آموخت چراغ دل به نور جان بر افروخت
توانائی که در یک طرفه العین زکاف و نون پدید آورد کونین( شبستری)
به نام آن که تن را نور جان داد خرد را سوی دانائی عنان داد ( دهلوی )
به نام آن که جان را زندگی داد طبیعت را به جان پایندگی داد( دهلوی )
به نام آن که جان ازاونشان یافت زبان آموخت حرف ونطق جان یافت ( دهلوی )
به نا م پادشاه عالم عشق که نامش هست نقش خاتم عشق (محمدعصار)
به نام چاشنی بخش زبان ها حلاوت بخش معنی دربیان ها ( وحشی بافقی )
زهی نام تو سر دیوان هستی تورا برجمله هستی پیش دستی (وحشی بافقی )
بیا ساقی اسباب می ساز کن سر خم به نام خدا باز کن ( فیاض لاهیجی )
آرم آغاز در این نامه زنو نام خدا را آن که آشفته ز گیسوی بتان خاطر ما را ( سامانی )
به نام دوست گشائیم دفتر دل را به فر عشق فروزان کنیم محفل را (نظام وفا)
برچسبها: